معنی قَارَعَ
قَارَعَ
با قاشق خوردن، خوٰاننده رپ
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با قَارَعَ
صَارَعَ
صَارَعَ
تَصَادُم کَردَن، او مُبارِزِه کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
سَارَعَ
سَارَعَ
دَویدَن، عَجَلِه کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
قَاطَعَ
قَاطَعَ
تَحرِیم کَردَن، او حَرفَش را قَطع کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
قَارَنَ
قَارَنَ
مُقایِسِه کَردَن، مُقایِسِه کُنید
دیکشنری عربی به فارسی
بَاضَعَ
بَاضَعَ
تُخم گُذاری کَردَن، تَهَاجُمی
دیکشنری عربی به فارسی
بَارَكَ
بَارَكَ
بَخشیدَن، بَرَکَت داد
دیکشنری عربی به فارسی
بَارَزَ
بَارَزَ
بَرآمَدِگی پِیدا کَردَن، بَرجَستِه
دیکشنری عربی به فارسی
خَادَعَ
خَادَعَ
فَریب دادَن، فَریبَندِه
دیکشنری عربی به فارسی
دَافَعَ
دَافَعَ
دِفاع کَردَن، اَنگیزِه، مُحافِظَت کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی