معنی فَلَكِيًّا
فَلَكِيًّا
به طور نجومی، از نظر نجومی
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با فَلَكِيًّا
حَرَكِيًّا
حَرَكِيًّا
اَز نَظَر زیست مِکانیکی، بِه صورَتِ حَرَکَتی
دیکشنری عربی به فارسی
فَقَرِيًّا
فَقَرِيًّا
بِه طُورِ مَربوط بِه سُتون فَقَرات، بِه صورَتِ مُهرِه ای
دیکشنری عربی به فارسی
فَلَكِيّ
فَلَكِيّ
فیزیک دان نُجومی، نُجومی، سِتارِه شِناسی
دیکشنری عربی به فارسی