معنی فَكِيه
فَكِيه
شوخ، فکّ
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با فَكِيه
فَقِيه
فَقِيه
فَقیه، حُقوقدان
دیکشنری عربی به فارسی
بَكِير
بَكِير
دَست نَخُوردِه، اَوایِل
دیکشنری عربی به فارسی
حَكِيم
حَكِيم
قابِلِ قِضاوَت، عاقِل، خِرَدمَند
دیکشنری عربی به فارسی
ذَكِيّ
ذَكِيّ
باهوش، خُوشمَزِه، هوشمَند، زیرَک، زِرَنگ
دیکشنری عربی به فارسی
مَكِير
مَكِير
زیرَکانِه، نَقشِه کِشی
دیکشنری عربی به فارسی
كَرِيه
كَرِيه
بی مَزِّه، ناپَسَند، نِفرَت اَنگیز، بوی بَد
دیکشنری عربی به فارسی
فَرِيش
فَرِيش
مَخمَلی، تازِه
دیکشنری عربی به فارسی
فَرِيد
فَرِيد
بِی هَمتا، مُنحَصِر بِه فَرد
دیکشنری عربی به فارسی
فَتِيّ
فَتِيّ
پِسَری، پِسَر، پِسَرانِه
دیکشنری عربی به فارسی