فَسَدَ فَسَدَ بی نَظمی ایجاد کَردَن، آشُفتِگی، آلودِه کَردَن، بِه هَم ریختَن، گَندیدَن، خَراب کَردَن دیکشنری عربی به فارسی
حَصَدَ حَصَدَ مَحصول بَرداشت کَردَن، او بَرداشت کَرد، چَمَن زَدَن، بَرداشت کَردَن دیکشنری عربی به فارسی