معنی فَسِيح
فَسِيح
وسیع، جادار
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با فَسِيح
أَسِير
أَسِير
گِرِفتار، زِندانی
دیکشنری عربی به فارسی
بَسِيط
بَسِيط
پایِه ای، اَساسی، خام، مینیمالیست، سادِه
دیکشنری عربی به فارسی
خَسِيس
خَسِيس
خوٰار و زِشت، شَرور
دیکشنری عربی به فارسی
تَسلِيح
تَسلِيح
نِظَامی سازی، مُسَلَّح کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
جَسِيم
جَسِيم
قَوی هِیکَل، دالتونیسم
دیکشنری عربی به فارسی
صَرِيح
صَرِيح
صَریح، صادِقانِه، مُستَقیم، رُک و راست
دیکشنری عربی به فارسی
صَحِيح
صَحِيح
صَحیح، دُرُست اَست، دُرُست، مُعتَبَر
دیکشنری عربی به فارسی
قَبِيح
قَبِيح
بَد، زِشت
دیکشنری عربی به فارسی
قَسِيم
قَسِيم
تَقسیم کُنَندِه، فاضِلاب
دیکشنری عربی به فارسی