معنی فَرِيش
فَرِيش
مخملی، تازه
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با فَرِيش
فَرِيد
فَرِيد
بِی هَمتا، مُنحَصِر بِه فَرد
دیکشنری عربی به فارسی
بَرِيق
بَرِيق
دِرَخشِش
دیکشنری عربی به فارسی
بَرِيء
بَرِيء
بی ضَرَر، بی گُناه، سادِگی
دیکشنری عربی به فارسی
جَرِيء
جَرِيء
جَسور، پُررَنگ، بی باک
دیکشنری عربی به فارسی
صَرِيح
صَرِيح
صَریح، صادِقانِه، مُستَقیم، رُک و راست
دیکشنری عربی به فارسی
طَرِيق
طَرِيق
راه، جادِه
دیکشنری عربی به فارسی
عَرِيض
عَرِيض
عَریض، گَستَردِه
دیکشنری عربی به فارسی
شَرِيف
شَرِيف
مُعتَبَر، مُحتَرَم، اَشرافی
دیکشنری عربی به فارسی
شَرِير
شَرِير
شَنیع، بَد، شِیطانی، شَرور
دیکشنری عربی به فارسی