معنی فَحَصَ
- فَحَصَ
- بررسی کردن، برای بررسی، بازجویی کردن، بازرسی کردن، تحقیق کردن، اسکن کردن، اشعه ایکس گرفتن، مورد بررسی قرار دادن بَررَسی کَردَن، بَرایِ بَررَسی، بازجویی کَردَن، بازرَسی کَردَن، تَحقِیق کَردَن، اِسکَن کَردَن، اَشَعِه ایکس گِرِفتَن، مُورِدِ بَررَسی قَرار دادَن
دیکشنری عربی به فارسی