ترجمه فَحَشَ به فارسی - دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با فَحَشَ
فَحَصَ
- فَحَصَ
- بَررَسی کَردَن، بَرایِ بَررَسی، بازجویی کَردَن، بازرَسی کَردَن، تَحقِیق کَردَن، اِسکَن کَردَن، اَشَعِه ایکس گِرِفتَن، مُورِدِ بَررَسی قَرار دادَن
دیکشنری عربی به فارسی