معنی فَتَحَ فَتَحَ فرصت دادن، برای باز کردن، فتح کردن، باز کردن، باز کردن قفل، باز کردن رول ها فُرصَت دادَن، بَرایِ باز کَردَن، فَتح کَردَن، باز کَردَن، باز کَردَن قُفل، باز کَردَن رول ها دیکشنری عربی به فارسی