معنی غَلَبَ
غَلَبَ
غلبه کردن، او فتح کرد، غلبه پیدا کردن
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با غَلَبَ
جَلَبَ
جَلَبَ
ایجاد کَردَن، آوَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
طَلَبَ
طَلَبَ
دَرخوٰاست دادَن، دَرخوٰاست کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
سَلَبَ
سَلَبَ
مَحروم کَردَن، غارَت
دیکشنری عربی به فارسی
قَلَبَ
قَلَبَ
وارونِه کَردَن، قَلب، بَرگَشت دادَن
دیکشنری عربی به فارسی
غَلَبَة
غَلَبَة
بَرتَری، غَلَبِه
دیکشنری عربی به فارسی
غَضَبَ
غَضَبَ
ناراضی کَردَن، خَشم، عَصَبانی کَردَن، خَشمگین کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
أَلقَبَ
أَلقَبَ
نام مُستَعار گُذاشتَن، یِک عُنوان
دیکشنری عربی به فارسی
بَلَغَ
بَلَغَ
بِه اَوج رِسیدَن، رِسید، رِسیدَن
دیکشنری عربی به فارسی
بَلَعَ
بَلَعَ
بَلعیدَن، قورت دادَن
دیکشنری عربی به فارسی