جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با عِملاق

عملاق

عملاق
آنکه بظرافت فریبد مردم را. (از منتهی الارب). کسی که با ظرافت خویش ترا بفریبد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

انملاق

انملاق
نرم و تابان گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). هموار شدن. (غیاث اللغات). نسو شدن. (از تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی) ، نزدیک پری گردانیدن مشک را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

املاق

املاق
تهیدستی، آفگانه فکندن بی چیز شدن درویش گردیدن، تهیدستی درویشی. درویش شدن، بی چیز شدن
فرهنگ لغت هوشیار

املاق

املاق
نام ولایتی است از ترکستان. (برهان قاطع) (از شعوری ج 1 ورق 138)
لغت نامه دهخدا