معنی عُقدِيّ
عُقدِيّ
گره دار، مشعل
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با عُقدِيّ
عَادِيّ
عَادِيّ
دُنیَوِی، عادی، رایِج، مَعمولی، دُشمَنانِه، مُنَظَّم
دیکشنری عربی به فارسی
عُنفِيّ
عُنفِيّ
خُشونَت آمیز
دیکشنری عربی به فارسی
عُلوِيّ
عُلوِيّ
بالا
دیکشنری عربی به فارسی
عُضوِيّ
عُضوِيّ
اُرگانیک
دیکشنری عربی به فارسی
عَقلِيّ
عَقلِيّ
شِناختی، ذِهنی، مَنطِقی، وَاقِع گَرایانِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُجدِيّ
مُجدِيّ
سودآوَر، قابِل اِجراست
دیکشنری عربی به فارسی
مُهدِيّ
مُهدِيّ
نَذرکُنَندِه، مَهدی
دیکشنری عربی به فارسی
نَقدِيّ
نَقدِيّ
اِنتِقادی، پولی
دیکشنری عربی به فارسی