معنی عَمَل
عَمَل
عمل، یک شغل، اشتغال
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با عَمَل
أَمَل
أَمَل
اُمید
دیکشنری عربی به فارسی
عَمَى
عَمَى
کور کَردَن، عَمویِ پِدَری مَن
دیکشنری عربی به فارسی
عَمَلَ
عَمَلَ
اِستِخدام کَردَن، یِک شُغل
دیکشنری عربی به فارسی