معنی عَضَّ
عَضَّ
مار زدن، گاز گرفتن
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با عَضَّ
عَشَّ
عَشَّ
آشیانِه کَردَن، لانِه
دیکشنری عربی به فارسی
عَدَّ
عَدَّ
شِمُردَن، شُمارِش، شُمارِش کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی