معنی عَرَسَ
عَرَسَ
داماد شدن، عروسی
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با عَرَسَ
حَرَسَ
حَرَسَ
نِگَهبانی کَردَن، نِگَهبان
دیکشنری عربی به فارسی
عَبَسَ
عَبَسَ
چِهرِه دَر هَم کِشیدَن، اَخم کَرد، عَبوس کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
عَكَسَ
عَكَسَ
مَعکوس کَردَن، مَعکوس
دیکشنری عربی به فارسی
عَطَسَ
عَطَسَ
عَطسِه زدَن، عَطسِه کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
عَرَفَ
عَرَفَ
دانِستَن، سِفارِشی
دیکشنری عربی به فارسی
عَرَضَ
عَرَضَ
پیشنَهاد دادَن، یِک پیشنَهاد، نَمایِش دادَن، پیش نَمایِش دادَن
دیکشنری عربی به فارسی
غَرَسَ
غَرَسَ
قَرار دادَن، کاشت، کاشت کَردَن، نَهادَن
دیکشنری عربی به فارسی
بَرَقَ
بَرَقَ
دِرَخشیدَن، رَعد و بَرق، دِرَخشِش داشتَن
دیکشنری عربی به فارسی
بَرَشَ
بَرَشَ
رَندِه کَردَن، رَندِه کَرد
دیکشنری عربی به فارسی