معنی طَبَقَ
طَبَقَ
لایه گذاشتن، ظرف
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با طَبَقَ
طَبَعَ
طَبَعَ
چاپ کَردَن، چاپ کُنید
دیکشنری عربی به فارسی
طَبَخَ
طَبَخَ
پُختَن، بَرایِ پُختَن
دیکشنری عربی به فارسی
سَبَقَ
سَبَقَ
سِبقَت گِرِفتَن، قَبل اَز، پیشی گِرِفتَن
دیکشنری عربی به فارسی
بَصَقَ
بَصَقَ
تُف اَنداختَن، تُف
دیکشنری عربی به فارسی
بَرَقَ
بَرَقَ
دِرَخشیدَن، رَعد و بَرق، دِرَخشِش داشتَن
دیکشنری عربی به فارسی
حَلَقَ
حَلَقَ
حَلقِه زَدَن، اِصلاح، اِصلاح کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
حَرَقَ
حَرَقَ
سوزاندَن، سوختَن، سوزاندَن جَسَد، آسیب رِساندَن با حَرارَت
دیکشنری عربی به فارسی
حَبَكَ
حَبَكَ
رِشتِه کَردَن، او شُما را دوست داشت
دیکشنری عربی به فارسی
حَبَسَ
حَبَسَ
کُپِّه کَردَن، حَبس، بازداشت کَردَن، حَبس کَردَن، مَحبوس کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی