معنی طَبَخَ
طَبَخَ
پختن، برای پختن
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با طَبَخَ
طَبَقَ
طَبَقَ
لایِه گُذاشتَن، ظَرف
دیکشنری عربی به فارسی
طَبَعَ
طَبَعَ
چاپ کَردَن، چاپ کُنید
دیکشنری عربی به فارسی
حَبَكَ
حَبَكَ
رِشتِه کَردَن، او شُما را دوست داشت
دیکشنری عربی به فارسی
حَبَسَ
حَبَسَ
کُپِّه کَردَن، حَبس، بازداشت کَردَن، حَبس کَردَن، مَحبوس کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
خَبَزَ
خَبَزَ
پُختَن، نان، کِیک پُختَن
دیکشنری عربی به فارسی
ذَبَحَ
ذَبَحَ
کُشتَن، ذِبح
دیکشنری عربی به فارسی
جَبَسَ
جَبَسَ
گَچ کاری کَردَن، گَچ
دیکشنری عربی به فارسی
ثَبَتَ
ثَبَتَ
اِثبات کَردَن، ثابِت
دیکشنری عربی به فارسی
عَبَسَ
عَبَسَ
چِهرِه دَر هَم کِشیدَن، اَخم کَرد، عَبوس کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی