معنی شَوَىٰ
شَوَىٰ
کباب پزیدن، کمی
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با شَوَىٰ
شَوَى
شَوَى
بِرِشتِه کَردَن، کَمی
دیکشنری عربی به فارسی
تَقوَىٰ
تَقوَىٰ
پارسایی، تَقوا، تَقوَی
دیکشنری عربی به فارسی
شَكوَى
شَكوَى
شِکوِه و شِکایَت، شِکایَت
دیکشنری عربی به فارسی
سَاوَىٰ
سَاوَىٰ
هَموار کَردَن، بَرابَر
دیکشنری عربی به فارسی
رَمَىٰ
رَمَىٰ
پَرتاب کَردَن، پَرتاب
دیکشنری عربی به فارسی
فَوضَىٰ
فَوضَىٰ
آشوب، هَرج و مَرج
دیکشنری عربی به فارسی
أَوَى
أَوَى
پَناه دادَن، پَناهگاه
دیکشنری عربی به فارسی
طَوَى
طَوَى
چُروک اَنداختَن، پِلیسِه، تا کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
رَوَى
رَوَى
شَرح دادَن، او رِوایَت کَرد، خاموش کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی