معنی شَكوَى
شَكوَى
شکوه و شکایت، شکایت
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با شَكوَى
شَوَى
شَوَى
بِرِشتِه کَردَن، کَمی
دیکشنری عربی به فارسی
أَقوَى
أَقوَى
قَوی تَرین، قَوی تَر
دیکشنری عربی به فارسی
عَدوَى
عَدوَى
عُفونَت
دیکشنری عربی به فارسی
شَهوَة
شَهوَة
مِیل، شَهوَت، شَهوَت پَرَستی
دیکشنری عربی به فارسی
شَوَىٰ
شَوَىٰ
کَباب پَزیدَن، کَمی
دیکشنری عربی به فارسی
مَكوَن
مَكوَن
مادِّه اَصلی، جُزء
دیکشنری عربی به فارسی
سَاوَى
سَاوَى
هَموار کَردَن، بَرابَر، هَمسَطح کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
بَكَى
بَكَى
گِریِه کَردَن، عَزادار شُد
دیکشنری عربی به فارسی
أَوَى
أَوَى
پَناه دادَن، پَناهگاه
دیکشنری عربی به فارسی