معنی شَقَّ
شَقَّ
شکاف ایجاد کردن، برش، برش دادن، بریدن
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با شَقَّ
دَقَّ
دَقَّ
زَنگ زَدَن، دَر بِزَن، کوبیدَن، میخ زَدَن
دیکشنری عربی به فارسی
شَمَّ
شَمَّ
اِستِنشاق کَردَن، بو کِشیدَن، بو کَردَن، بوییدَن، موم مالیدَن
دیکشنری عربی به فارسی
شَلَّ
شَلَّ
فَلَج کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
شَكَّ
شَكَّ
بی اِعتِمادی کَردَن، شَک، شَک کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
شَعَّ
شَعَّ
جَرَقِّه زَدَن، او پَرتو زَد
دیکشنری عربی به فارسی
رَقَّ
رَقَّ
نَازُک کَردَن، پوست پوست، رَقیق کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
شَدَّ
شَدَّ
سِفت کَردَن، او کِشید
دیکشنری عربی به فارسی
شَخَّ
شَخَّ
خُر خُر کَردَن، شاش کَردَن، با صِدا نَفَس کِشیدَن
دیکشنری عربی به فارسی
شَتَّ
شَتَّ
حَواس پَرت کَردَن، او پَراکَندِه شُد
دیکشنری عربی به فارسی