معنی شَتَمَ
شَتَمَ
ناسزا گفتن، فحش داد
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با شَتَمَ
خَتَمَ
خَتَمَ
نَتیجِه گِرِفتَن، مُهر و موم، مُهر کَردَن، مُهر زَدَن
دیکشنری عربی به فارسی
كَتَمَ
كَتَمَ
خَفِه کَردَن، او پِنهان کَرد، خاموش کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
بَسَمَ
بَسَمَ
لَبخَندیدَن، دَر یِک لَبخَند
دیکشنری عربی به فارسی
بَتَرَ
بَتَرَ
آسیب زَدَن، قَطع عُضو
دیکشنری عربی به فارسی
حَلَمَ
حَلَمَ
رُویابافی کَردَن، رُؤیا
دیکشنری عربی به فارسی
حَكَمَ
حَكَمَ
قِضاوَت کَردَن، حُکومَت کَردَن، مَحکوم کَردَن، حُکم دادَن
دیکشنری عربی به فارسی
حَطَمَ
حَطَمَ
شِکَستَن، او شِکَست
دیکشنری عربی به فارسی
حَرَمَ
حَرَمَ
بی کَس کَردَن، مَمنوع، مَحروم کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
حَتَفَ
حَتَفَ
خیرِه نِگَاه کَردَن، او دَرگُذَشت
دیکشنری عربی به فارسی