ترجمه سُخف به فارسی - دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با سُخف
سلخف
- سلخف
- نزار و مضطرب بنیه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
سخف
- سخف
- تنگروزی، نزاری، بی خردی سبکمغزی سبک مغزی سبکی، درید گی مشک
فرهنگ لغت هوشیار
سخف
- سخف
- سبکی عقل، خاصه. (منتهی الارب). ضعف عقل. (اقرب الموارد). رجوع به سخافه شود
لغت نامه دهخدا
سخف
- سخف
- تنگی زندگانی و لاغری از گرسنگی. (منتهی الارب). رقهالعیش. (اقرب الموارد) ، سبکی عقل. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
سخف
- سخف
- موضعی است. (منتهی الارب) (آنندراج) (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا