ترجمه سَمَحَ به فارسی - دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با سَمَحَ
لَمَحَ
- لَمَحَ
- نِگَاه سَریع اَنداختَن، بِبین، نِگَاه اِجمالی اَنداختَن، کِنایِه زَدَن، چِشمَک زَدَن
دیکشنری عربی به فارسی
حَمَلَ
- حَمَلَ
- تَحَمُّل کَردَن، حَمل کُنید، دانلُود کَردَن، حَمل کَردَن، کامیون کَردَن، تَصَوُّر کَردَن، بارگُذاری کَردَن، اِستِفادِه کَردَن اَز
دیکشنری عربی به فارسی
جَمَعَ
- جَمَعَ
- گُروه کَردَن، مَجموعِه، جَمع آوَری کَردَن، تَرکیب کَردَن، تَدوین کَردَن، گِردِ هَم آمَدَن، جَمع کَردَن، گُروه بَندی کَردَن، کِنارِ هَم قَرار دادَن، تودِه کَردَن، دُوبارِه جَمع کَردَن، دُوبارِه مُتَّحِد کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی