معنی سَبَقَ
سَبَقَ
سبقت گرفتن، قبل از، پیشی گرفتن
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با سَبَقَ
طَبَقَ
طَبَقَ
لایِه گُذاشتَن، ظَرف
دیکشنری عربی به فارسی
سَرَقَ
سَرَقَ
دُزدیدَن، دُزدی کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
سَحَقَ
سَحَقَ
فِشُردَن، خُرد کَردَن، فیلتِر کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
سَبَكَ
سَبَكَ
مَسیر دادَن، ریختِه گَری
دیکشنری عربی به فارسی
سَابَقَ
سَابَقَ
مُسابِقِه دادَن، سابِق
دیکشنری عربی به فارسی
بَصَقَ
بَصَقَ
تُف اَنداختَن، تُف
دیکشنری عربی به فارسی
بَرَقَ
بَرَقَ
دِرَخشیدَن، رَعد و بَرق، دِرَخشِش داشتَن
دیکشنری عربی به فارسی
حَلَقَ
حَلَقَ
حَلقِه زَدَن، اِصلاح، اِصلاح کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
حَرَقَ
حَرَقَ
سوزاندَن، سوختَن، سوزاندَن جَسَد، آسیب رِساندَن با حَرارَت
دیکشنری عربی به فارسی