سختی گرما. (دهار). شدت حرارت. (از اقرب الموارد). شدت تابش حرارت آفتاب بر زمین. (از متن اللغه) ، خاک تفسیده. (دهار). زمین تافته. (مهذب الاسماء). زمین تفسیده در گرمی آفتاب که چون پای بر وی نهند بسوزد. (از منتهی الارب). زمین گرم و تفتیده از شدت حرارت آفتاب. (از اقرب الموارد). زمین بسیار گرم. (از متن اللغه) ، ریگ تافته از گرمی آفتاب. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). - امثال: المستجیر بعمرو عند کربته ’کالمستجیر من الرمضاء بالنار’. اشاره است به داستان کلیب آنگاه که عمرو ملقب به جساس او را با زدن نیزه بر زمین افکند و کلیب گفت ای عمرو مراشربت آبی ده و عمرو کار قتل وی را پایان داد و این بیت گفته شد و مثلی سائر گشت و در مورد کسی گفته می شود که به او پناه برند و وی مصیبتی تازه بر مصیبت پناهنده بیفزاید. (از اقرب الموارد)
عرقی که در پی تب آید، یا عرق بسیار که جلد را بشوید. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب). عرقی که در اثرتب آید هنگامی که تب زده مشرف بر فترت است، یا عرقی که از فزونی پوست تن را بشوید. (از اقرب الموارد)
رضا. بتی است عرب را. (یادداشت مؤلف). در کتیبه های صفا نام اللات زیاداست و پس از آن العزی و اللاه، نامهای دیگر از قبیل رضاء، جدعوید... خدایان صفاییها بوده اند. رجوع به تاریخ اسلام تألیف علی اکبر فیاض ص 36 و مادۀ بت شود