جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با رُوح

رزوح

رزوح
مصدر به معنی رَزاح و رِزاح. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به مصادر مزبور شود. افتادن از ماندگی و لاغری و لاغر گردیدن ناقه. (منتهی الارب). مانده شدن شتر از نزاری. (تاج المصادر بیهقی). سخت لاغر شدن ستور و بماندن. (مصادر اللغۀ زوزنی چ بینش ص 223)
لغت نامه دهخدا

رکوح

رکوح
جَمعِ واژۀ رُکح. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (اقرب الموارد). رجوع به رکح شود
لغت نامه دهخدا

رکوح

رکوح
میل کردن بسوی کسی و یار گردیدن و آرام گرفتن به وی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رکون. (یادداشت مؤلف). رجوع به رکون شود
لغت نامه دهخدا

رجوح

رجوح
رجحان. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). چربیدن ترازو و مایل گردیدن آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به رجحان شود
لغت نامه دهخدا

ریوح

ریوح
یوم ریوح، روز خوش باد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). روز خوش باد و گویند روز سخت باد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا