جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با رُعب

راعب

راعب
ترسان. ترسنده. (از المنجد) ، آن سیل که وادی برکند. ج، رواعب. (مهذب الاسماء). سیل راعب، سیلی که بعلت کثرتش هول انگیز باشد. (از المنجد). توجبه که پر کند رود را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، مرد سخن با سجع گوی. (از تاج العروس) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، ممتلی. انباشته. پر. (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا

راعب

راعب
زمینی است: منها الحمام الراعبی، یعنی نوعی از کبوتر. (از تاج العروس). (منتهی الارب) (آنندراج). نام زمینی که کبوتر راعبی منسوب بدانجاست. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

رعب

رعب
یا رُعب. ترس و بیم. (ناظم الاطباء). ترس. (منتهی الارب) (آنندراج). رُعب. (اقرب الموارد). رجوع به رُعب در معنی اسمی شود، رُعظ. (اقرب الموارد). رجوع به رعظ و رُعب شود
لغت نامه دهخدا