معنی رَكَضَ
رَكَضَ
دویدن آرام، برای اجرا، دور رفتن
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با رَكَضَ
رَكَمَ
رَكَمَ
اَنباشتِه کَردَن، او اَنباشتِه شُد
دیکشنری عربی به فارسی
رَكَعَ
رَكَعَ
زانو زَدَن، زانو زَد
دیکشنری عربی به فارسی
رَفَضَ
رَفَضَ
کاهِش دادَن، رَد کَردَن، مُخالِفَت کَردَن، اِنکار کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
أَكَلَ
أَكَلَ
خُوردَن، غَذا، پُرخُوری کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
حَكَمَ
حَكَمَ
قِضاوَت کَردَن، حُکومَت کَردَن، مَحکوم کَردَن، حُکم دادَن
دیکشنری عربی به فارسی
خَفَضَ
خَفَضَ
کاهِش دادَن، بُرِش دادَن، پایین آوَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
رَأَسَ
رَأَسَ
رَئیس بودَن، سَر، اَصلی کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
ذَكَرَ
ذَكَرَ
ذِکر کَردَن، مَرد
دیکشنری عربی به فارسی
عَكَسَ
عَكَسَ
مَعکوس کَردَن، مَعکوس
دیکشنری عربی به فارسی