جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با رَقص

راقص

راقص
رقص کننده. (اقرب الموارد) (آنندراج) (غیاث اللغات) (از منتهی الارب). رقصنده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

راقص

راقص
ستاره ای است. (از اقرب الموارد). نام ستاره ای است که در دهان اژدهای جنگ واقع شده است. (آنندراج) (غیاث اللغات). رافض، در اصطلاح فلک صورتی که آن را ’جاثی علی رکبیه’ نیز نامند. (یادداشت مؤلف). رجوع به جاثی علی رکبیه در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا

رقص

رقص
جنبیدن، پا کوفتن، حرکات موزون با آهنگ موسیقی، پایکوبی، بن مضارعِ رقصیدن
رقص شتری: رقصی که از روی رسم و قاعده نباشد، حرکات ناموزن
رقص
فرهنگ فارسی عمید

رقص

رقص
جنبیدن، حرکاتی موزون همراه آهنگ موسیقی اجرا کردن، پای کوفتن، پایکوبی، خوشی، خوش خدمتی تا حد شتابزدگی چاپلوسانه
رقص
فرهنگ فارسی معین