معنی رَقَصَ
رَقَصَ
رقص چینی کردن، رقصیدن
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با رَقَصَ
رَقَعَ
رَقَعَ
وَصلِه زَدَن، وَصلِه زَد
دیکشنری عربی به فارسی
رَقَبَ
رَقَبَ
سانسور کَردَن، او تَمَاشَا کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
حَقَنَ
حَقَنَ
تَزرِیق کَردَن، تَزرِیق
دیکشنری عربی به فارسی
رَأَسَ
رَأَسَ
رَئیس بودَن، سَر، اَصلی کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
رَاقَبَ
رَاقَبَ
نَظارَت کَردَن، تَمَاشَا کُن، تَماشا کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
ثَقَبَ
ثَقَبَ
سوراخ کَردَن، سوراخ
دیکشنری عربی به فارسی
عَقَدَ
عَقَدَ
قَرارداد بَستَن، یِک قَرارداد، گِرِه زَدَن
دیکشنری عربی به فارسی
رَمَشَ
رَمَشَ
چِشمَک زَدَن، مُژِه
دیکشنری عربی به فارسی
رَمَزَ
رَمَزَ
کُدگُذاری کَردَن، کُد
دیکشنری عربی به فارسی