جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با رَطب

رطب

رطب
تر، آبدار
رطب ویابس: کنایه از همه چیز، سخنان درست و نادرست
رطب
فرهنگ فارسی عمید

رطب

رطب
ممال املاء، املاء:
مذکران طیورند بر منابر باغ
ز نیم شب مترصد نشسته املی را.
انوری (از فرهنگ فارسی معین).
رجوع به املاء و املی کردن شود، بیرون آمدن منی. (آنندراج) ، به مِنی ̍ (منا) درآمدن و فرود آمدن در آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). بمنا شدن. (تاج المصادر بیهقی) ، در ایام مُنْیه رسیدن ناقه، گویند امنت الناقه. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). در منیه داخل شدن شتر ماده. نعت از این فعل ممنیه است. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا