معنی رَصَفَ
رَصَفَ
سنگ فرش کردن، سنگفرش، آسفالت کردن، رد شدن
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با رَصَفَ
رَصَعَ
رَصَعَ
ضَخیم کَردَن، او مُطالِعِه کَرد، ذین گُذاشتَن
دیکشنری عربی به فارسی
رَصَدَ
رَصَدَ
مُشَخَّص کَردَن، او مُتِوَجِّه شُد
دیکشنری عربی به فارسی
رَشَفَ
رَشَفَ
جُرعِه ای نوشیدَن، جُرعِه جُرعِه
دیکشنری عربی به فارسی
رَجَفَ
رَجَفَ
لَرزیدَن، لَرزِش
دیکشنری عربی به فارسی
رَتَفَ
رَتَفَ
گِلِه کَردَن، لَرزید
دیکشنری عربی به فارسی
قَصَفَ
قَصَفَ
بارِش شَدید کَردَن، بُمباران، بُمباران کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
وَصَفَ
وَصَفَ
ویژِگی دادَن، یِک تُوضِیح، تَوصِیف کَردَن، نُسخِه نِوِشتَن
دیکشنری عربی به فارسی
بَصَقَ
بَصَقَ
تُف اَنداختَن، تُف
دیکشنری عربی به فارسی
حَلَفَ
حَلَفَ
قَسَم خُوردَن، قَسَم خُورد
دیکشنری عربی به فارسی