معنی رَاعَى
رَاعَى
مراقبت کردن، او مراقبت کرد
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با رَاعَى
رَاضَى
رَاضَى
آرام کَردَن، راضی اَست
دیکشنری عربی به فارسی
رَعَى
رَعَى
پَرَستاری کَردَن، چِرا، حِمایَت کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
حَاكَى
حَاكَى
تَقلِید کَردَن، گرامافُون، شَبیه سازی کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
رَاحَة
رَاحَة
آرامِش، راحَتی
دیکشنری عربی به فارسی
جَازَى
جَازَى
جایِزِه دادَن، پاداش، تَلافی کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
طَاعَة
طَاعَة
اِطاعَت
دیکشنری عربی به فارسی
سَاوَى
سَاوَى
هَموار کَردَن، بَرابَر، هَمسَطح کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
سَاعَة
سَاعَة
یِک ساعتِه، ساعَت
دیکشنری عربی به فارسی
رَوعَة
رَوعَة
شِگِفتی، شُکوه، تأثیرگُذاری
دیکشنری عربی به فارسی