معنی رَاضَى
رَاضَى
آرام کردن، راضی است
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با رَاضَى
رَاعَى
رَاعَى
مُراقِبَت کَردَن، او مُراقِبَت کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
قَاضَى
قَاضَى
دادگاه کَردَن، یِک قاضی، تَعقِیب قانونی کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
رَاضَ
رَاضَ
وَرزِش کَردَن، راضی
دیکشنری عربی به فارسی
حَاكَى
حَاكَى
تَقلِید کَردَن، گرامافُون، شَبیه سازی کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
رَاحَة
رَاحَة
آرامِش، راحَتی
دیکشنری عربی به فارسی
جَازَى
جَازَى
جایِزِه دادَن، پاداش، تَلافی کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
سَاوَى
سَاوَى
هَموار کَردَن، بَرابَر، هَمسَطح کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
رَقَّى
رَقَّى
تَرویج کَردَن، او اِرتِقاء داد
دیکشنری عربی به فارسی
رَبَّى
رَبَّى
پَروَرِش دادَن، او مَطرَح کَرد
دیکشنری عربی به فارسی