معنی رَابَحَ
رَابَحَ
سود بردن، برنده
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با رَابَحَ
رَابَطَ
رَابَطَ
پِیوَند دادَن، پِیوَند
دیکشنری عربی به فارسی
رَاهَنَ
رَاهَنَ
شَرط بَندی کَردَن، او شَرط بَندی کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
رَاقَبَ
رَاقَبَ
نَظارَت کَردَن، تَمَاشَا کُن، تَماشا کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
جَابَرَ
جَابَرَ
بِه طُورِ عُمومی سَفَر کَردَن، او مَجبور شُد
دیکشنری عربی به فارسی
ثَابَرَ
ثَابَرَ
پافِشاری کَردَن، تَدَاوُم داشتِه باشَد
دیکشنری عربی به فارسی
سَابَقَ
سَابَقَ
مُسابِقِه دادَن، سابِق
دیکشنری عربی به فارسی
هَابَطَ
هَابَطَ
تَنَزُّل دادَن، او پایین رَفت
دیکشنری عربی به فارسی
ذَبَحَ
ذَبَحَ
کُشتَن، ذِبح
دیکشنری عربی به فارسی
رَشَحَ
رَشَحَ
چِکِّه کَردَن، نامزَد شُد، فِشاردادَن
دیکشنری عربی به فارسی