معنی دَفَعَ
- دَفَعَ
- دست زدن، هل دادن، پرداخت کردن، به شدّت کوبیدن، برداشت کردن، فرو رفتن، سر به سینه زدن، زدن، تحریک کردن، به جلو بردن، راهنمایی کردن، دستمزد پرداخت کردن، ضربه زدن دَست زَدَن، هُل دادَن، پَرداخت کَردَن، بِه شِدَّت کوبیدَن، بَرداشت کَردَن، فُرو رَفتَن، سَر بِه سینِه زَدَن، زَدَن، تَحرِیک کَردَن، بِه جِلو بُردَن، راهنَمایی کَردَن، دَستمُزد پَرداخت کَردَن، ضَربِه زَدَن
دیکشنری عربی به فارسی