معنی دَعَمَ
دَعَمَ
پشتیبانی کردن، حمایت کند
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با دَعَمَ
دَعَّمَ
دَعَّمَ
قَوی کَردَن، حِمایَت کُند
دیکشنری عربی به فارسی
زَعَمَ
زَعَمَ
اِدِّعا کَردَن، او مُدَّعی شُد
دیکشنری عربی به فارسی
بَعَثَ
بَعَثَ
پُست اِرسال کَردَن، او فِرِستاد، اِرسال کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
بَسَمَ
بَسَمَ
لَبخَندیدَن، دَر یِک لَبخَند
دیکشنری عربی به فارسی
حَلَمَ
حَلَمَ
رُویابافی کَردَن، رُؤیا
دیکشنری عربی به فارسی
حَكَمَ
حَكَمَ
قِضاوَت کَردَن، حُکومَت کَردَن، مَحکوم کَردَن، حُکم دادَن
دیکشنری عربی به فارسی
حَطَمَ
حَطَمَ
شِکَستَن، او شِکَست
دیکشنری عربی به فارسی
حَرَمَ
حَرَمَ
بی کَس کَردَن، مَمنوع، مَحروم کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
دَهَنَ
دَهَنَ
چَرب کَردَن، چَربی، رَنگ کَردَن، رُوغَن زَدَن
دیکشنری عربی به فارسی