معنی خُمُود
خُمُود
کرخی بودن، فرونشست، بی روحی
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با خُمُود
جُمُود
جُمُود
بی اِحساسی، بُن بَست، رُکود، خُشکی
دیکشنری عربی به فارسی
خُمُول
خُمُول
بی حالی
دیکشنری عربی به فارسی
خُلُود
خُلُود
جاوِدانِگی
دیکشنری عربی به فارسی
خُضُوع
خُضُوع
تَسلِیم پَذیری، تَسلِیم، اِطاعَت پَذیری
دیکشنری عربی به فارسی
خُرُوج
خُرُوج
اِنحِراف، خُروج
دیکشنری عربی به فارسی
خَمُول
خَمُول
کِسالَت آوَر، بی حالی
دیکشنری عربی به فارسی
طُمُوح
طُمُوح
بُلَندپَروَازی، جاه طَلَب، آرِزو
دیکشنری عربی به فارسی
شُمُول
شُمُول
جامِعیَّت، سِزار
دیکشنری عربی به فارسی
غُمُوض
غُمُوض
مُبهَمی، اِبهام، گُمنامی، ناواضِحی، مَرموز بودَن، کِدِری
دیکشنری عربی به فارسی