معنی خُضُوع
خُضُوع
تسلیم پذیری، تسلیم، اطاعت پذیری
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با خُضُوع
حُضُور
حُضُور
حُضور
دیکشنری عربی به فارسی
خُمُول
خُمُول
بی حالی
دیکشنری عربی به فارسی
خُمُود
خُمُود
کِرِخی بودَن، فُرُونِشَست، بی روحی
دیکشنری عربی به فارسی
خُلُود
خُلُود
جاوِدانِگی
دیکشنری عربی به فارسی
خُرُوج
خُرُوج
اِنحِراف، خُروج
دیکشنری عربی به فارسی
وُقُوع
وُقُوع
وُقوع، یِک اِتِّفاق
دیکشنری عربی به فارسی
وُضُوح
وُضُوح
دیدپَذیری، وُضوح
دیکشنری عربی به فارسی
خضوع
خضوع
فروتنی، افتادگی
فرهنگ واژه فارسی سره
خضوع
خضوع
فروتن فروتنی کردن، آرمیدن، ساکن
فرهنگ لغت هوشیار