معنی خَصَمَ
خَصَمَ
کسر کردن، رقیب
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با خَصَمَ
خَدَمَ
خَدَمَ
خِدمَت کَردَن، او خِدمَت کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
خَتَمَ
خَتَمَ
نَتیجِه گِرِفتَن، مُهر و موم، مُهر کَردَن، مُهر زَدَن
دیکشنری عربی به فارسی
أَصَمّ
أَصَمّ
ناشِنَوا
دیکشنری عربی به فارسی
بَصَقَ
بَصَقَ
تُف اَنداختَن، تُف
دیکشنری عربی به فارسی
بَسَمَ
بَسَمَ
لَبخَندیدَن، دَر یِک لَبخَند
دیکشنری عربی به فارسی
حَلَمَ
حَلَمَ
رُویابافی کَردَن، رُؤیا
دیکشنری عربی به فارسی
حَكَمَ
حَكَمَ
قِضاوَت کَردَن، حُکومَت کَردَن، مَحکوم کَردَن، حُکم دادَن
دیکشنری عربی به فارسی
حَطَمَ
حَطَمَ
شِکَستَن، او شِکَست
دیکشنری عربی به فارسی
حَصَلَ
حَصَلَ
دَریافت کَردَن، او گِرِفت، بِه دَست آوَردَن
دیکشنری عربی به فارسی