ترجمه حَق به فارسی - دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با حَق
حاق
- حاق
- میان درون، آمیغ (حقیقت) راستی حقیقت شی واقع مطلب: (حاق مطل ازین قرار است)، وسط چیزی میان شی
فرهنگ لغت هوشیار
حدق
- حدق
- نظر بچیزی کردن، نگریستن بچیزی سیاهی دیده ها سیاهی دیده ها
فرهنگ لغت هوشیار
حزق
- حزق
- زفتی، تنگاندن تنگ کردن، تیز دادن، پیچیدن، افشردن دسته گروه، گروه مرغان، پالان کوچک
فرهنگ لغت هوشیار