جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با حَفر

حافر

حافر
گود کننده، کَنندۀ زمین، جمعِ حَوافِر، سم، سنب، سم ستور
حافر
فرهنگ فارسی عمید

حثفر

حثفر
دردی روغن و جز آن که به تک نشیند. حثلب. حثلم، مال نبهره و بلایه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

حافر

حافر
دیهی است میان بالس و حلب و دیر حافر بدانجاست. راعی گوید:
أَ من آل وسنی آخراللیل زائر
و وادی العویر دوننا والسواخر
تخطت الینا رکن هیف و حافر
طروقاً و انی منک هیف و حافر.
و همه این نامها مواضعی نزدیک به شام میباشد. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا