ترجمه حَسَدَ به فارسی - دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با حَسَدَ
فَسَدَ
- فَسَدَ
- بی نَظمی ایجاد کَردَن، آشُفتِگی، آلودِه کَردَن، بِه هَم ریختَن، گَندیدَن، خَراب کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
حَمَلَ
- حَمَلَ
- تَحَمُّل کَردَن، حَمل کُنید، دانلُود کَردَن، حَمل کَردَن، کامیون کَردَن، تَصَوُّر کَردَن، بارگُذاری کَردَن، اِستِفادِه کَردَن اَز
دیکشنری عربی به فارسی