معنی حَركَ
حَركَ
تکان دادن، هم بزنید
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با حَركَ
حَرَكَ
حَرَكَ
چَرخاندَن، او هَم زَد
دیکشنری عربی به فارسی
حَرَك
حَرَك
صِدایِ جیر جیر، حَرَکَت
دیکشنری عربی به فارسی
حَاكَ
حَاكَ
بافتَن، سایَندِه، بافیدَن
دیکشنری عربی به فارسی
فَركَ
فَركَ
مالِش دادَن، مالیدَن
دیکشنری عربی به فارسی