معنی حَرَكِيّ
حَرَكِيّ
حرکتی، جنبشی
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با حَرَكِيّ
حَرَكِيًّا
حَرَكِيًّا
اَز نَظَر زیست مِکانیکی، بِه صورَتِ حَرَکَتی
دیکشنری عربی به فارسی
حَرَارِيّ
حَرَارِيّ
گَرمایی، حَرارَتی
دیکشنری عربی به فارسی
حَجَرِيّ
حَجَرِيّ
سَنگی، سَنگ، سَنگریزِه ای، سَنگ نِگاری
دیکشنری عربی به فارسی
طَرَفِيّ
طَرَفِيّ
جانِبی، تِرمینال
دیکشنری عربی به فارسی
عَرَضِيّ
عَرَضِيّ
اِتِّفاقی، تَصادُفی
دیکشنری عربی به فارسی
مَلَكِيّ
مَلَكِيّ
فِرِشتِه وار، سَلطَنَتی، شَاهانِه، مُجَلَّل
دیکشنری عربی به فارسی
شَبَكِيّ
شَبَكِيّ
توری، مُشَبَّک
دیکشنری عربی به فارسی
مَرَضِيّ
مَرَضِيّ
مَرَضی، پاتُولُوژیک، رَوانی پَریشانی
دیکشنری عربی به فارسی
فَلَكِيّ
فَلَكِيّ
فیزیک دان نُجومی، نُجومی، سِتارِه شِناسی
دیکشنری عربی به فارسی