معنی حَرَكَ
حَرَكَ
چرخاندن، او هم زد
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با حَرَكَ
حَرَمَ
حَرَمَ
بی کَس کَردَن، مَمنوع، مَحروم کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
حَرَكَة
حَرَكَة
تَحَرُّک، یِک جُنبِش، حَرَکَت
دیکشنری عربی به فارسی
حَرَقَ
حَرَقَ
سوزاندَن، سوختَن، سوزاندَن جَسَد، آسیب رِساندَن با حَرارَت
دیکشنری عربی به فارسی
حَرَسَ
حَرَسَ
نِگَهبانی کَردَن، نِگَهبان
دیکشنری عربی به فارسی
حَرَثَ
حَرَثَ
شُخم زَدَن
دیکشنری عربی به فارسی
حَبَكَ
حَبَكَ
رِشتِه کَردَن، او شُما را دوست داشت
دیکشنری عربی به فارسی
تَرَكَ
تَرَكَ
رَها کَردَن، تَرک کَردَن، صَرفِ نَظَر کَردَن، کِنارِ گُذاشتَن
دیکشنری عربی به فارسی
حَركَ
حَركَ
تِکان دادَن، هَم بِزَنید
دیکشنری عربی به فارسی
حَرَك
حَرَك
صِدایِ جیر جیر، حَرَکَت
دیکشنری عربی به فارسی