معنی حَرَقَ
حَرَقَ
سوزاندن، سوختن، سوزاندن جسد، آسیب رساندن با حرارت
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با حَرَقَ
بَرَقَ
بَرَقَ
دِرَخشیدَن، رَعد و بَرق، دِرَخشِش داشتَن
دیکشنری عربی به فارسی
حَلَقَ
حَلَقَ
حَلقِه زَدَن، اِصلاح، اِصلاح کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
حَرَمَ
حَرَمَ
بی کَس کَردَن، مَمنوع، مَحروم کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
حَرَكَ
حَرَكَ
چَرخاندَن، او هَم زَد
دیکشنری عربی به فارسی
حَرَسَ
حَرَسَ
نِگَهبانی کَردَن، نِگَهبان
دیکشنری عربی به فارسی
حَرَثَ
حَرَثَ
شُخم زَدَن
دیکشنری عربی به فارسی
خَرَقَ
خَرَقَ
شِکَستَن، نَقض، نَقض کَردَن، نُفوذ کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
سَرَقَ
سَرَقَ
دُزدیدَن، دُزدی کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
أَشرَقَ
أَشرَقَ
پَرتَواَفکَندَن، دِرَخشید
دیکشنری عربی به فارسی