معنی حَرَارِيًّا
حَرَارِيًّا
از نظر حرارتی
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با حَرَارِيًّا
حِوَارِيًّا
حِوَارِيًّا
بِه طُورِ مُکالِمِه ای، بِه صورَتِ دیالوگ
دیکشنری عربی به فارسی
حَرَكِيًّا
حَرَكِيًّا
اَز نَظَر زیست مِکانیکی، بِه صورَتِ حَرَکَتی
دیکشنری عربی به فارسی
حَرَارِيّ
حَرَارِيّ
گَرمایی، حَرارَتی
دیکشنری عربی به فارسی