معنی حَاكّ
حَاكّ
خارش دار، ساینده
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با حَاكّ
حَاكَ
حَاكَ
بافتَن، سایَندِه، بافیدَن
دیکشنری عربی به فارسی
حَارّ
حَارّ
شورانگیز، داغ، تُند، پُرشور
دیکشنری عربی به فارسی
حَادّ
حَادّ
شَدید، تیز، با صِدایِ تیز، تُند، نافِذ، شیب دار، زَهرآگین
دیکشنری عربی به فارسی
حَابّ
حَابّ
دوست داشتَنی، او دوست دارَد
دیکشنری عربی به فارسی