معنی حَارّ
حَارّ
شورانگیز، داغ، تند، پرشور
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با حَارّ
حَاكّ
حَاكّ
خارِش دار، سایَندِه
دیکشنری عربی به فارسی
حَادّ
حَادّ
شَدید، تیز، با صِدایِ تیز، تُند، نافِذ، شیب دار، زَهرآگین
دیکشنری عربی به فارسی
حَابّ
حَابّ
دوست داشتَنی، او دوست دارَد
دیکشنری عربی به فارسی
ضَارّ
ضَارّ
زیان آوَر، مُضِرّ
دیکشنری عربی به فارسی
فَارّ
فَارّ
فَرّار، موش
دیکشنری عربی به فارسی
حَار
حَار
سَخت، داغ، دِل گَرم، سوزان، تُند، گَرم و طاقَت فَرسا
دیکشنری عربی به فارسی